از وحدت عمل به سوی کنگره واحد
ديپلوم انجنير سليم صابری ديپلوم انجنير سليم صابری

 

30.03.2009

حدود17 سال است که اعضای سابق حزب وطن (ح.د.خ.ا.) بعد از سقوط حاکميت ج.ا. و شکست سِياسی حزب وطن برای از سرگيری مباززهء داد خواهانه در يک حزب سراسری شيوه ها و ميتود های متعددِ را به آزمايش می گيرند، که برخی اين تلاش ها به تشکل احزاب سياسی مستقل و راجستر شده و برخی ديگر به تشکلات محدود انجاميده است.

روشن است، که با تک روی ها و گريز از انجام صادقانهء رسالت سياسی نمی شود با بحران موجود در کشور، که دامنهء آن نسبت به هر روز ديگر بيشتر گُسترش يافته است، مقابله کرد؛ مگر آنکه نيرو های ترقی خواه، وطن دوست و عدالت خواه افغانستان  برآمد نيرومند و متحدانهء نمايند تا باشد حد اقل  در سمت دهی تکامل مثبت سياسی و اقتصادی افغانستان به نفع مردم زحمتکش افغانستان، رسالت سياسی و تاريخی شان را انجام دهند.

درک من آن است، که موجوديت تناقص های عميق در ديدگاه ها و بويژه، عدم درک واحد و علمی از مفاهيم و تفسير ها در ميان اعضای سابق حزب سببِ ايجاد پرسش های جدی پيرامون نوع برخورد ما در راستای ايجاد پُل ارتباط در ميان جزائر از هم پاشيده شدهء حزب ديروزی ما به هدف ايجاد حزب سراسری چپ مُدرن و دموکراتيک شده است.

از جانب ديگر، چگونگی انکشاف اوضاع سياسی و نظامی در کشور و اطراف آن و بويژه منافع مردم زحمتکش افغانستان از ما می طلبد که می بايست در شيوهء برخورد با مسئله يی وحدت به هدف ايجاد الترناتيف نيرومند چپ دموکراتيک کشور تجديد نظر به عمل آيد.

يکی از راه های تجديد نظر در شيوه عملکرد ما در اين راستا، نياز به وحدت عمل سياسی است. آنچه را کميسيون نماينده گان احزاب، سازمانها و حلقات جدا شده از بدنهء حزب وطن (ح.د.خ.ا) در اروپا در نشست شهر هامبورگ و شهر باد اولدوسلو روی آن تآکيد کرده است. باورمندم که اين امر نقش اساسی را در تسريع پروسهء همگرايی، ووحدت ارگانيک در وجود گنگره واحد ايفا می کند.

امروز نسبت به هر روز ديگر فرصت وحدت عمل برای ما مساعد شده است.

پس از اقدام جسورانهء نهضت فراگير دموکراسی و ترقی افغانستان برای اشتراک در انتخابات رياست جمهوری افغانستان و کانديداتوری محترم دوکتور حبيب منگل در پُست رياست جمهوری افغانستان، مسئله يی انتخابات رياست جمهوری و اشتراک و يا عدم اشتراک نيرو های چپ دموکراتيک کشور در آن، مورد بحث همه جانبه قرار گرفته است.

من به صفت عضو سابق حزب وطن سلفِ آن حزب دموکراتيک خلق افغانستان که به هيچ کدام سازمان سياسی تا کنون عضويت تشکيلاتی نداشته؛ اما با همه رفقای ديروزی ام تعلقيت خاطر دارم، می خواهم درين مورد ديدگاه خود را ارائه بدارم.

پرسش ها چنين مطرح می شوند:

·                   اشتراک و يا عدم اشتراک در کارزار انتخاباتی رياست جمهوری افغانستان؟

·                   هدف چيست­؟

·                   پروفيل شانس و ريسک کانديد واحد؟

اشتراک و يا عدم اشتراک،

§                                                                   در تاريخ نهضت های چپ جهانی و کشور ما- افغانستان، رهبران و نماينده گان با صلاحيت نهضت های چپ، از ارتجاعی ترين پارلمان ها به هدف بلند کردن صدای خلق زحمتکش، تبارز خواسته های آنان و افشای هويت و عملکرد حکومت های فاسد بهره برده اند. فکر می کنم که پارلمان های زمان تزار روس و رژيم شاهی افغانستان از لحاظ شکل و محتوا به مراتب و بيشتر نسبت به پارلمان امروزی افغانستان ارتجاعی بوده اند.

يکی از بنيان گذاران حزب ديروز مرحوم ببرک کارمل با اعتقاد راسخ به دموکراسی ملی و سيستم سياسی پارلمانی با تمام قوت و جسارت در کارزار انتخاباتی شورا های محلی و پارلمان اشتراک ورزيد و با استفاده از ستيژ پارلمان رژيم شاهی افغانستان در جامعهء عقب مانده نگهداشته شدهء افغانستان درفش مبارزه دادخواهانه را بلند کردند.

§                                                                   از جانب ديگر، آيا می شود بيش ازين تماشاگر توسعه و گسترش روزافزون پايه های حاکميت سياسی، اقتصادی و نظامی بنياد گرايان و مافيايی مواد مخدر بود؟

با صراحت بايد گفت، که عدم حضور فعال و نيرومند ما در وضعيت سياسی کشور باعث استحکام بيشتر مواضع ارتجاع می شود. حرف مشهور است در جائيکه ما حضور نداريم، ديگران کار شانرا ولو در مسير خلاف منافع مردم باشد انجام می دهند.

ما بايد در وضعيت سياسی کشور حضور نيرومند و متحدانه داشته باشيم و هيچ دليل منطقی سياسی برای عدم حضور فعال و متحدانه وجود ندارد به جز آنکه، خود را در دُگم ها محصور ساخته و هنر سياست را فراموش کنيم.

برخی از دوستان می گويند که کشور اشغال شده است وحکومت دست نشانده است. اشتراک در کارزار انتخاباتی مهر تآئيد بر وضع تحميلی در کشور است.

پرسش اين است، که چگونه برای تحقق اهداف مان، که مبارزه برای آزادی و حاکميت ملی جزء آنست، مبارزه می کنيم؟

از آنجائيکه، شعار اصلی چپ امروز را مبارزه برای دموکراسی و عدالت تشکيل می دهد. و چپ دموکراتيک امروز راه رسيدن به قدرت سياسی را، که يکی از اهداف اساسی تمام احزاب سياسی است نه از راه خشونت، جنگ، کودتا و توصل به تانک و توپ، که به دوران تاريخی گذشته تعلق دارد؛ بلکه از راه مسالمت آميز، راه دموکراسی و صندوق رای مردم درک می کند.

به علاوه، در شرايطی که مردم افغانستان از نا امنی ها، بی عدالتی ها و انواع ستم رنج می برند، نيرو های چپ دموکراتيک حد اقل از نگاه اخلاقی نمی توانند بی تفاوت نشسته و تماشاگر اوضاع باشند. درست است که اين نيرو ها در داخل کشور حضور انفرادی در چوکات سيستم سياسی موجود دارند؛ اما حرف روی حضور مؤثر، متحدانه و نيرومند آنان است. 

§                                                                   نوع عملکرد نيرو های تجدد گرا، دموکرات و چپ در کشور های نيکاراگوا، السلوادور، چيلی و بسياری کشور های آسيايي، افريقا و اروپای شرقی بهترين تجربه برای ما است. تجربه حد اقل نيم قرن اخير می آموزد، که يگانه انتخاب درست، انتخاب مبارزهء سياسی، اشتراک مسالمت آميز در انتخابات با استفاده از اندک ترين امکانات برای اشتراک در وضعيت سياسی برای دفاع از حقوق مردم زحمتکش افغانستان است.

در نتيجه، اشتراک مسالمت آميز در کارزار انتخاباتی ارگان های محلی، پارلمانی و رياست جمهوری افغانستان حد اقل به هدف اشتراک فعال، متحدانه و مؤثر نيرو های ملی، ترقی خواه و دموکرات در وضعيت سياسی کشور ضروری و منطقی است.

 

II.                                          هدف چيست؟

درک من آنست، که هدف از اشتراک ما در کارزار انتخاباتی افغانستان نه تنها رفع مسؤليت در برابر مردم وکشور است؛ بلکه انجام رسالت و تعهدات سياسی ما؛ نيز می باشد.

اميدوارم کمپاين انتخاباتی محترم دوکتور حبيب منگل به کمپاين اتحاد و وحدت و حضور يکپارچه نيرو های ميهن پرست، ترقی خواه و دموکرات مبدل شود.

 

III.                                          کانديد واحد و پروفيل شانس وريسک آن،

اکثريت نزديک به اتفاق شخصيت های مربوط به حاکميت حزب وطن (ح.د.خ.ا) و متحدين سياسی آن شايستگی به مراتب عالی تر نسبت به هر کدام از کانديدان بنياد گرا، چپاول گر، بی هويت، بيروکرات های فاسد و باند های مافيايی دارند. بويژه اينکه بعد از فراز ونشيب سياسی سه دههء اخير می بايست به چنان بلوغ سياسی رسيده باشيم که فرد به نفع جمع و جمع به نفع فرد با کنار گذاشتن تمامی اختلافات، دست به دست هم داده و به طوری مشترک در يک جبهه واحد ونيرومند شامل کارزار انتخاباتی به نفع کانديد واحد نيرو های ترقی خواه، دموکرات و ميهن دوست شويم.

از آنجائيکه سه خط مشخص سياسی (خط بنياد گرايان، خط تکنوکرات ها و خط سوم خط نيرو های ترقی خوا و دموکرات) در کارزار انتخاباتی رياست جمهوری افغانستان وجود دارد من از طرح محترم شيرمحمد بزگر، مبنی بر اينکه، « نهضت فراگير با همه نيرو های مترقی به سوی جبهه مشترک و کانديد مشترک می رود » صميمانه استقبال ميکنم و آرزومندم تا کانديداتوری محترم دوکتور حبيب منگل که متعلق به نهضت فراگير دموکراسی و ترقی افغانستان است، کانديد تمامی نيرو های ملی، دموکرات و ترقی خواه افغانستان باشد.

دوکتور حبيب را که من از 20 سال بدينسو ميشناسم نه تنها يک سياست مدار مُدبر، پيگير، مسلکی و با فهم است؛ بلکه از فرهنگ عالی تعقل و تساهل برخوردار می باشد. در دههء هشتاد او به حيث سفير کبير و نمايندهء فوق العاده جمهوری افغانستان در اتحاد جماهير شوروی اجرای وظيفه می کرد و در عين زمان امورات ديپلوماتيک چند کشور ديگر را به صفت سفير غير مقيم؛ نيز رسيده گی می نمود. به علاوهء انجام وظايف بزرگ و مسؤلانهء ديپلوماتيک، او يک لحظه هم امور تحصيلی و ديگر مشکلات محصلان افغانی در شهر های مختلف شوروی را از نظر دور نداشت و با تمام امکانات به محصلان افغان غرض کسب تخصص علمی و فنی کمک و ياری می رساند. او عضو هيئت اجرائيه کميته سراسری ح.د.خ.ا.- سلف حزب وطن در اتحاد شوروی، نيز بود. او يک سازمانده خوب، سخنور و از منطق قوی سياسی برخوردار است. حل مشکلات محصلان و يا سازمانهای حزبی که گاهگاهی برای کميته سراسری و شعبه کلتوری سفارت سنگينی می کرد، رفيق دوکتور حبيب با يک سفر کوتاه مدت و صحبت مستقيم با محصلان در محل، مشکلات را رفع کرده و فضای صميميت را دوباره اعاده می کرد.

او يک انسان متفکر يست که ماورای منافع گروهی و قومی می انديشد.

به طوری يک نمونه و مثال:

دوستی بنام محمد يوسف فارغ التحصيل انستيتوت اقتصاد انجنيری شهر خارکوف اوکرائين، که از تبار زحمتکش هزاره افغانستان است، روزی در شهر کابل با مشکل مواجه شد. او که تازه تحصيل را به پايان رسانيده بود، پيش از کاريابی توسط جلب و احضار دستگير شده و به کندک تجمع انتقال شده بود. او جز يک مادر کهن سال و مريض ديگر کسی نداشت. همان شب ايکه يوسف بدون آموزش نظامی بايد به محل نا معلوم انتقال می شد از دوکتور حبيب منگل تقاضای کمک صورت گرفت. او که هرگز نه به برادر و نه رفيق شخصی درين زمينه ياری رسانيده بود، بنام انسان و انسانيت بدون هرگونه مناسبت و يا شناخت شخصی يوسف را به کمک دوستان شخصی اش با تضمين از کندک تجمع بيرون کرده و به برکت استعداد و قلم، يوسف دورهء سربازی اش را به صفت مدير مخصوص در يکی از ادارات دولتی سپری کرد. امروز انجنير يوسف دارای خانم و فرزندان نازنين بوده و در مربوطات رياست جمهوری اجرای وظيفه می کند و کمک انسانی دوکتور حبيب منگل را به خود و مادر کهن سالش هر گز فراموش نمی کند.

ديگر از ويژه گی های دوکتور حبيب منگل را حوصله مندی فراخ، ديد وسيع و توانايي گفت وشنود با کتگوری های مختلف از احزاب، سازمانها و شخصيت های دارای طرز تفکر مختلف و حتا متضاد سياسی تشکيل می دهد. او تمام حلقات و سازمانهای نو تشکيل از بدنهء حزب وطن را اعضای خانواده مشترک ديروز می داند. او فارغ از هرگونه تعصب بوده، با متحدين سياسی از مدارا کار گرفته و به دموکراسی ملی، عدالت اجتماعی و دفاع قاطع از حقوق مردم زحمتکش و اقليت های افغانستان اعتقاد راسخ دارد.

در اوضاع و احوال که مردم و کشور ما را تسلط کامل سيستم مافيايي دولتی، بنياد گرايي و طالبانی تهديد می کند، او با تبارز جسارت بی نظير در ميان آتش و خون حاضر به پذيرش ريسک شده و خواهان بلند کردن صدا و فرياد زحمتکشان افغانستان شده است.

به اين سبب است که من به کانديداتوری محترم دوکتور حبيب منگل نه از زاويه يي منافع اين و يا آن حزب، گروه و يا شخص؛ بلکه از زاويه يي منافع زحمتکشان و تمام نيروهای ملی، ترقی خواه و دموکرات افغانستان مينگرم. و آرزومندم که کمپاين انتخاباتی اين کانديداتوری به کمياين اتحاد، وحدت و حضور يک پارچه در وضعيت سياسی کشور مبدل شود.

 

با آرزوی موفقيت مردم افغانستان


March 31st, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات